کد مطلب: 204167
۵ سناريو براي پادشاهي بن سلمان
تاریخ انتشار : 1394/11/04 17:06:37
نمایش : 1584
يک روزنامه لبناني با اشاره به انتشار برخي اخبار در مورد تصميم آمريکا براي پادشاهي محمد بن سلمان راهکارها و سناريوهاي ممکن براي رسيدن به اين گزينه را بررسي کرد.
روزنامه الاخبار لبنان در مقاله‌اي با اشاره به گذشت يکسال از حاکميت ملک سلمان پادشاه جديد عربستان در اين کشور مي‌نويسد: در تحولي بي‌سابقه و دراماتيک در تاريخ عربستان سعودي در کمتر از يک سال جواني زير سي سال و ناشناس در عربستان سعودي به حدي پيشرفت کرده که به حاکم اصلي اين کشور تبديل شده است، حال اين سؤال مطرح است که آيا اين جوان ناپخته در آينده‌اي نزديک منصب پادشاهي اين کشور را برعهده خواهد داشت.

«فؤاد إبراهيم» تحليلگر مسائل راهبردي منطقه در اين مقاله تأکيد مي‌کند که هر سناريويي در مورد آينده محمد بن سلمان جانشين وليعهد عربستان سعودي ناگزير بايد با منشور حاکميت سعودي ها که در مارس 1992 منتشر شده، در تناقض باشد، اساس نامه‌اي که اختيارات مطلق و کامل را به عنوان تنها تصميم‌ساز کشور در اختيار پادشاه قرار مي‌دهد. بي‌ترديد به سادگي مي‌توان گفت که تمامي اختياراتي که بن سلمان در حال حاضر از آن برخوردار است، ناشي از قدرت دروني وي نيست. بلکه از پدرش به عاريت گرفته شده است.

براساس اين واقعيت سناريوهاي متعددي براي آينده عربستان سعودي مطرح است: براساس سناريوي اول پادشاه کنوني از دنيا مي‌رود و محمد بن نايف وليعهد کنوني جانشين وي مي‌شود. اين موضوع به معناي پايان حيات سياسي بن سلمان است. در آن زمان بن نايف اختيارات مطلق را درست مطابق اختيارات پادشاهان گذشته عربستان در دست خواهد داشت تا رويکردهاي نظام بعد از خود را تعيين کند. چرا که پادشاه عربستان سعودي بدون وجود قانوني مکتوب تا سال 1992 حاکميت مطلق را در اختيار داشت و بعد از اين دوره نيز قانون مکتوبي براي اين اختيارات مطلق تدوين شد.

در محافل نزديک به شاهزادگان آل سعود صحبت‌هايي از انزواي نقش وليعهد و وزير خارجه عربستان مطرح است و گفته مي‌شود که وي ديگر دومين فرد قدرتمند عربستان به شمار نمي‌رود ، چرا که بن‌سلمان تمامي مؤسسات بروکراتيک کشور را در اختيار گرفته است. او پرونده‌هاي اقتصادي و توسعه و همچنين دستور و تصميم جنگ و صلح در کشور را در اختيار دارد. وي به اندازه اي بر سياست خارجي عربستان سعودي مسلط است که باعث شده عادل الجبير وزير خارجه عربستان به سخن‌گويي براي وزارت خارجه تبديل شود. حتي مناسبات ويژه و متمايز بن نايف با آمريکايي ها که تنها اميد او براي رسيدن به حاکميت و تقويت موقعيت او در تخت پادشاهي است، تضمين شده نيست. در اين رابطه سيگنال‌هاي  زيادي از منابع مرتبط ارسال مي‌شود مبني بر اينکه واشنگتن پادشاهي بن سلمان را ترجيح مي دهد. يکي از اين سيگنال‌ها بيانيه کاخ سفيد پس از ديدار باراک اوباما رئيس‌جمهور آمريکا با سلمان بن عبدالعزيز در روز 4 سپتامبر گذشته است. در بخشي از اين بيانيه آمده است: دو رهبر مشارکت استراتژيک جديد براي قرن 21 و نحوه بالا بردن سطح همکاري‌ها به شکل گسترده بين دو طرف را بررسي کردند.

پادشاه عربستان ديدگاه‌هاي اوباما در مورد مشارکت استراتژيک را به اطلاع محمد بن سلمان رسانده است. همچنين اوباما و ملک سلمان مسئولاني را در دولت‌هاي خود براي بررسي راهکارهاي مناسب براي اين پيشرفت در ماه‌هاي آينده تعيين کرده اند.نام بن سلمان در اين بيانيه به عنوان يک جمله معترضه به کار گرفته نشود، بلکه بندي مملو از نشانه ها و تلويح ها در مورد آينده حاکميت عربستان و نحوه محاسبات آمريکا در اين کشور وجود داشت.

در اين رابطه مقاله‌هاي متعددي در دعوت از مسئولان آمريکايي در محافل تصميم‌ساز نسبت به گشايش سياست‌ها در قبال بن سلمان و حتي حساب کردن بر روي وي منتشر شده است. مقاله "توماس فريدمن" در نيويورک تايمز که در تاريخ 25 نوامبر به عنوان پيامي از عربستان سعودي منتشر شد، بيشترين نگاه  را به تمايلات واشنگتن و کاخ‌سفيد متوجه کرده بود. فريدمن که در روز دوم سپتامبر گذشته مقاله اي را در توصيف تروريست بودن عربستان سعودي منتشر کرده و آن را نه تنها تهديدي براي ايران، بلکه تهديدي براي آمريکايي ها قلمداد کرده بود، به عربستان سعودي دعوت شد. وي سخنراني را در مرکز جوانان ملک سلمان در رياض انجام داد.

فريدمن که در رياض مهمان بن سلمان بود، بعد از بازگشت، مطالب جديدي را در مقاله مذکور مطرح کرد و به شدت از شخصيت مطلوب امير جوان سعودي تجليل کرد. مطالب نمايشي در مقاله وي موج مي زد، به گونه اي که وي اين جوان را منجي عربستان سعودي از جمود مزمن و حاکميت دايناسورها توصيف کرده است و مدعي شده که عربستان سعودي تنها چيزي که نياز دارد، رهبري آماده براي قرار دادن پتانسيل هاي اين کشور در مسير اصلاح است.

تعريف هايي که فريدمن از بن سلمان مطرح کرده، بي‌سابقه است. به ويژه وقتي که خطاب به وزرا مي گويد: آقايان وزير به شما مي‌گويم: «از زماني که محمد بن سلمان روي کار آمده، تصميمات بزرگي که در گذشته طي دو سال گرفته مي‌شد ، الان طي دو هفته اجرايي مي‌شود.» اين اظهارات از صرف يک چاپلوسي فراتر است.

سؤال مهم در اين موضوع نهفته است که آيا اين مطالب ارتباطي با گزينه هاي آمريکا در پرونده جانشين پادشاه کنوني دارد؟‌ پاسخ به اين سؤال با يک کلمه بله يا خير قطعي‌ نمي‌شود، مگر اينکه بخواهيم راهکارهاي عقل سياسي پراگماتيک که آمريکا در تمامي مراحل آن را ترسيم مي‌کنند، در ذهن خود مجسم کنيم. حساب کردن آمريکا بر روي محمد بن نايف - به عنوان مثال- از اين نظر بود که وي آمادگي بيشتري براي تعامل با نيازمندي‌هاي واشنگتن در منطقه داشت، اما اين موضوع قطعاً به معني بستن باب احتمالات و گزينه‌هاي ديگر نيست. از اين رو امکان انتقال محاسبات آمريکا به سمت محمد بن سلمان لااقل در مرحله کنوني که همچنان پدرش حاکميت و پادشاهي عربستان را در اختيار دارد، پابرجا است. 

سؤال مهم در اين موضوع نهفته است که آيا اين مطالب ارتباطي با گزينه هاي آمريکا در پرونده جانشين پادشاه کنوني دارد؟‌ پاسخ به اين سؤال با يک کلمه بله يا خير قطعي‌ نمي‌شود، مگر اينکه بخواهيم راهکارهاي عقل سياسي پراگماتيک که آمريکا در تمامي مراحل آن را ترسيم مي‌کنند، در ذهن خود مجسم کنيم.

 

براساس آنچه که گذشت، سؤال ديگري مطرح مي‌شود و آن اينکه سناريوهاي احتمالي براي روي کار آمدن محمد بن‌سلمان به عنوان پادشاه آينده چيست؟ و آيا اساساً اين موضوع امکان تحقق دارد؟

براساس آنچه که گذشت، سؤال ديگري مطرح مي‌شود و آن اينکه سناريوهاي احتمالي براي روي کار آمدن محمد بن‌سلمان به عنوان پادشاه آينده چيست؟ و آيا اساساً اين موضوع امکان تحقق دارد؟
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت که ملک سلمان قبل از هر فرد ديگري مي‌داند که شانس پسرش براي پادشاهي به روي کار بودن خودش بستگي دارد و هيچ تضميني وجود ندارد که در صورت مرگ ملک سلمان پست هاي محمد بن سلمان از جمله در وزارت دفاع در دست وي باقي بماند. در اين زمينه بايد به مواد منشور اساسي حاکميت عربستان در شماره هاي 44 ، 6 ، 5، 52، 55 تا 58 ، 61، 63 اشاره کرد که حاکميت و قدرت فراگير و نهايي در تمامي مسائل کشور را شخصاً در اختيار پادشاه قرار مي‌دهد. ماده 44 تأکيد دارد که پادشاه مبناي تمامي مقامات است. ماده 5 تأکيد دارد که پادشاه کسي است که وليعهد را با دستور پادشاهي  عزل و نصب مي کند. ماده 57 حق انحلال شوراي وزيران و تشکيل مجدد آن را بر عهده پادشاه مي‌داند. همچنين ماده 68 حق انحلال مجلس شورا و تشکيل مجدد آن را نيز به پادشاه واگذار مي‌کند. به صورت خلاصه مي‌توان گفت که پادشاه حاکم مطلق کشور بوده و به هر کسي که بخواهد قدرت عطا مي‌کند و هرگز مورد سؤال و بازخواست قرار نمي‌گيرد.

 

تمام اختياراتي که براي يک فرد در هر نوع حاکميتي قابل تصور است، در دست پادشاه عربستان قرار دارد. تمامي اقدامات و اصلاحاتي  که ملک عبدالله پادشاه گذشته براي روي کار آمدن فرزند خود متعب انجام داده بود، شامل تبديل گارد ملي به وزارتخانه و ايجاد منصب تازه ‌تأسيس جانشين وليعهد و تعيين امير مقرن در اين منصب به عنوان تضمين احتمالي رسيدن متعب به پادشاهي آينده عربستان همگي با استفاده از همين اختيارات انجام شد. وي همچنين تمامي رقباي احتمالي پيش روي امير متعب از جمله عموزاده هاي وي در آل فهد و آل سلطان را از ميان برداشت. همه اختيارات بار ديگر از سوي پادشاه با روش‌هاي متفاوت تکرار شده است، اگر طرح آماده سازي حاکميت براي پذيرش متعب حدود يک دهه يعني از زمان پادشاهي عبدالله  در آگوست 2005 تا مرگ وي در ژانويه 2015 طول کشيد، اما ملک سلمان تمامي طرح‌هاي خود را در طول سه ماه انجام داد. وي با روشي کودتاگرانه سازماندهي حاکميت عربستان سعودي را تغيير داد تا زمينه براي پيوستن پسرش به خط جانشيني و حاکميت عربستان به صورت ناگهاني فراهم شود.   

مشکل در اينجاست که هيچ کس نمي‌تواند تضمين کند که بن نايف همين رفتار را با ميراث خوار سلمان انجام ندهد ، به عنوان مثال وي مي‌تواند سعود بن نايف برادر خود و امير منطقه الشرقية را به عنوان وليعهد انتخاب کند و برخي شاهزادگان ديگر از شاخه‌هاي مختلف را به رأس حاکميت نزديک کرده و محمد بن سلمان و تيم وي که در حال حاضر وزارتخانه‌هاي دولتي را مديريت مي‌کنند، از حاکميت دور کند. برخي پيشنهادها در زمينه ايجاد تغييرات اساسي در بندهاي منشور حاکميت عربستان سعودي وجود دارد، از جمله اين تغييرات ايجاد برخي تبصره ها در برخي پست‌هاي حساس(به ويژه در پست‌هاي وليعهد و جانشين وليعهد) است تا پادشاه حق برکناري آنها را نداشته باشد. همچنين پيشنهاداتي مبني بر خارج کردن حق برکنار کردن وليعهد از دست پادشاه و دادن اين حق به هيئت بيعت بر اساس نظام نامه داخلي حاکميت عربستان مطرح است. شايد اين گزينه بتواند تا حدي خيال همه را راحت کند، اما براي سلمان و پسرش اطمينان آور نيست. چرا که آنها براي تثبيت موقعيت جانشين وليعهد نياز به تضمين‌هاي قوي‌تري دارند.

سناريوي ديگري که هم‌اکنون در حال تحقق است اين است که محمد بن سلمان در تمامي پست‌هاي حياتي دولت نفوذ کند، به گونه اي که به واقعيتي غيرقابل انکار و مهار تبديل شود و تنها رسيدن رسمي وي به پادشاهي عربستان مطرح باشد. اين گزينه مي‌تواند براي سلمان، گزينه‌اي ايده آل باشد که فرزندش را به صورت آرام و تدريجي به  اندازه اي قوي کند که مردم به صورت خودکار او را به عنوان جانشين بعدي رسيدن به پادشاهي عربستان بشناسند.

در مقابل خيز ملک سلمان براي از بين بردن ملاحظات خانوادگي و موازنه ‌هاي سياسي که حتي در تعارض با سطح آگاهي جامعه و رويکردهاي اصلاح‌گرايانه آن است، ضمانت قطعي اکيد براي موفقيت اين سناريو در آينده را نمي دهد. البته يک سناريوي ديگر براي پادشاهي بن سلمان وجود دارد، اما سوال جدي کنوني در نحوه اجراي آن است.  برخي تکرار سناريوي قطر در کناره گيري پادشاه از قدرت به نفع پسرش را مطرح مي‌کنند، به گونه اي که محمد بن نايف همچنان در پست ولايت عهدي باقي بماند، در اين صورت ملک سلمان صفت پادشاه پدر را بر دوش خواهد کشيد. اين سناريو از زمان روي کار آمدن ملک سلمان مطرح بوده و برخي ناظران سياسي آگاه از مسائل خاندان حاکم عربستان آن را مطرح مي‌کنند.

سناريوي ديگري نيز در موضوع برکناري محمد بن نايف از سمتش و زمينه‌سازي براي ولايت عهدي و پادشاهي محمد سلمان مطرح است، در اين سناريو، سلمان در قدرت باقي مي ماند و محمد بن سلمان وليعهد مي شود.به اين ترتيب نمونه اي که حاکمان سعودي در تغيير مدل دولت از وراثت افقي به وراثت عمودي به دنبال آن بودند، پياده مي شود و جانشيني به فرزندان شاه کنوني منحصر مي شود. با وجود اينکه تمايل جدي خانواده سلمان در اجراي اين سناريو است، اما اين رويکرد خطرات جدي را در زمينه همبستگي خاندان حاکم و وحدت و آينده آنها به وجود مي‌آورد و باعث مي‌شود اجماع و توافق بين شاخه‌هاي خاندان سعودي دچار اختلال شده و اصل رژيم سعودي را تهديد کند.

سناريوي ديگري
نيز در موضوع برکناري محمد بن نايف از سمتش و زمينه‌سازي براي ولايت عهدي و پادشاهي محمد سلمان مطرح است، در اين سناريو، سلمان در قدرت باقي مي ماند و محمد بن سلمان وليعهد مي شود.

 

سناريوي ديگري نيز وجود دارد که با وجود ضعيف بودن آن، اما بعيد به نظر نمي‌رسد. اين سناريو الگوبرداري از مدل کويت است، به گونه اي که پادشاهي در دست يک خانواده و ولايت عهدي در دست خانواده ديگر باشد. يعني پادشاهي در دست خاندان سلمان و ولايت عهدي در دست خانواده نايف باشد. البته اين سناريو نيازمند تدوين قانون‌هاي جديد است و بايد مواد منشور حاکميت عربستان سعودي تغيير کند. اين تغييرات نيازمند توافق خانوادگي است و به همين علت است که احتمال آن ضعيف است. چرا که در نتيجه انزواي گسترده بيشتر  شاخه‌هاي خاندان سعودي و تمرکز قدرت  در دو خانواده بن سلمان و بن نايف هيچ انسجامي بين خاندان حاکم عربستان  وجود ندارد.

در هر حال ملک سلمان فرصت کمي براي گرفتن تصميم قطعي خود در زمينه سرنوشت سياسي فرزندش دارد. از هم اکنون مشخص است که سلمان به دنبال اجراي يک عمل جراحي دقيق براي تحقق حد نصابي است که بتواند بر اساس آن فرزندش را شاه عربستان کند، بدون اينکه پيامدي براي اين کشور داشته باشد، اما سوال مهم در اينجاست که اين عمل جراحي کي انجام خواهد شد؟

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html